۱۸ اسفند، ۱۳۹۵

روز جهانی زن؟ نامردان جهان، متحد شویم! مسلح شویم!


خارج از جنسیت

رزا: امروز روز زن است یا روز مادر؟ یا روز خانم بچه ها؟
فکرش را بکنید که در روز کارگر، کارفرما با دست گُلی به استقبال بیاید! یا پلیس در 16 آذر، دانشگاه را غرق گُل کند! اینجا یک جوکری از "مدارا" نوشته و کون لیسی!
این بساط  کُون لیسی را جمع کنید!
ارگاسم ما همه ی نامردان جهان، قیچی کردن مردانگی هاست...
پس! امروز و همین امروز: نه خدا، دولت، شاه، میهن، شوهر و هر گونه اقتدار...
مسلح شویم !
مرتبط: اکسیون دانشجویان برکلی/امریکا علیه فاشیسم ادامه دارد. با سلامهای گرم و درودهای آنتی فاشیستی به زنان/نامردان فعال.
فیلم مصاحبه  ی رسانه های غالب با فعال زن / معلم در کالیفرنیا
Berkeley riots backer proud of shutting down 'fascist' Milo


فیلم هایی از نبرد موصل علیه داعش
نبرد آزادی موصول  فیلم کانال آرته
فیلم بزبان فرانسه و آلمانی  یک ساعت
فرانسه
Chronique de la libération de la capitale autoproclamée de l'organisation État islamique, Mossoul.  
آلمانی
Die Schlacht um Mossul (ARTE Doku)

ادامه اینجا



!آنارشی؟ کار میکند!
Rosa: وقتی آپدیت نشوی، بوی مرگ می آید. یادت باشد مثل کارگران معدن قناری همراهت را. قناری ها بوی گاز را جیغ می کشند و کارگران را متوجه خطر
بزعم این نظریه، غلبه کردن همکاری/همبستگی و مساوات طلبی در میان این گروه ها به علت نفع ژنتیکی برای جان سالم بدر بردن گروه بوده است. رقابت ژنتیکی بین گروه های مختلف رخ داده، و گروه هائی که به بهترین وجه از اعضای خود مراقبت کردند آنهائی بودند که موفق به انتقال / تصویب ژن خود شدند. رقابت مستقیم ژنتیکی بین افراد توسط رقابت بین گروه های مختلف که از استراتژی های مختلف اجتماعی استفاده کرده اند جایگزین شده، و انسان ها به تکامل یک سری از مهارت های اجتماعی که به همکاری/همبستگی بیشتر مجال داده نائل آمدند. این توضیح میدهد که چرا، برای بیشترین دوران از موجودیت بشر، ما در جوامعی با سلسله مراتب کم و یا هیچ زندگی کرده ایم، تا زمانی که نوع خاصی از پیشرفت های تکنولوژیک به برخی از جوامع اجازه داد تا به طبقه بندی کردن و تسلط بر همسایگان خود فائق شوند.
…..

انسان ها قادر به هر دو رفتار استبدادی و ضد استبدادی هستند. جوامع افقی که به عمد ضد استبدادی نبودند به راحتی می توانستند سلسله مراتب اجباری را توسعه دهند وقتی که فن آوری های جدید چنین امکانی را میداده ، و حتی بدون فن آوری فراوان آنها می توانستند زندگی را برای گروه هائی که از خود  پائین تر محسوب میکردند جهنم سازند. به نظر میرسد که شایع ترین اشکال نابرابری در میان جوامع در غیر این صورت مساوات طلبانه تبعیض جنسی و سنی بوده، که می تواند جامعه را به نابرابری عادت و ایجاد نمونه اولیه ای از ساختار قدرت - اداره توسط بزرگان مرد کند. این ساختار می تواند در طول زمان با توسعه ابزار فلزی و سلاح، مازاد، شهرها، و مانند آن قدرتمند گردد.
منظور اینست که ، هر چند، این اشکال نابرابری اجتناب ناپذیر نبودند. جوامعی که رفتارهای استبدادی را مکروه/ زشت میپنداشتند آگاهانه از ظهور سلسله مراتب جلوگیری میکردند. در واقع، بسیاری از جوامع سازمان متمرکز یا فن آوریهائی را که به سلطه گری مجال میدهد را رها ساختند. این نشان می دهد که تاریخ یک مسیر یک طرفه نیست. به عنوان مثال، مراکشی های ایمازقن، یا بربرها(*)،سیستمهای سیاسی متمرکز را در طول چند قرن گذشته شکل ندادند، حتی زمانی که جوامع دیگر در اطرافشان بدان تن دادند. "ایجاد یک سلسله تقریبا غیر ممکن است،" یکی از مفسران نوشت، "با توجه به این واقعیت که رئیس با شورش مداوم مواجه گردیده  که در نهایت موفق می شود و این سیستم را به  نظم سابق غیر متمرکز آنارشیستی برمیگرداند."(14)
برای خواندن کُل مطلب روی تیتر آن کلیک کنیم.
بقیه ی ترجمه کتاب آنارشی کار می کند اینجا

Schimpansen schätzen die Kooperation
Unter den Schimpansen sei daher Kooperation fünfmal wahrscheinlicher als Wettbewerb.

Die Affengruppe bestand aus zehn Weibchen und einem Männchen, die seit über 20 Jahren zusammenleben. Nur ein Schimpanse hatte im Durchschnitt öfters mit den anderen konkurriert als kooperiert: Mai, ein fast blindes, 48-jähriges Weibchen.
Es kommt auf das Vertrauen an
مطالب دیگر:

در یک جبهه علیه فاشیسم اینجا



#Rudaw's war corespondent and anchor, a female journalist who "cracked the glass ceiling" killed by roadside bomb in #Mosul
The world reacts to the killing of Kurdish journalist #ShifaGardi goo.gl/jPY0D0 pic.twitter.com/wJY1HVfsn1
"Rudaw"-Reporterin Gardi durch Sprengfalle getötet
"Rudaw"-Reporterin Gardi durch Sprengfalle getötet


#Rudaw's war corespondent and anchor, a female journalist who "cracked the glass ceiling" killed by roadside bomb in #Mosul


عکس روز
کولبر


۷ نظر:

Behroz Sarfraz گفت...

سلام روزا جا ن امید وارم که حالت خوب و کسالتی نداشته باشی ,روز زن را به شما تبریک میگویم من هنوز از مجبوری مشغول کار هستم, , یک فیلم از اما گلدمن دیدم تو یوتوبه برات میفرستم تقریبا مثل کتابش است .
https://www.youtube.com/watch?v=dahG-BdpA5M



Rosa گفت...

مرسی بهروز جان
هر وقت یقه آبی ها در خیابانند و دست ماها را با صبوری می گیرند و یا بلندگویی را راه می اندازند یا ماشین راهپیمایی را هول میدهند... چهره شان آشناست.
امیدوارم امسال بشود به هم گوش کنیم و چاره ای بیابیم. جنبش زنان و طبقه روزی از همین روزها زلزله ای بپا می کند. پایه اش عشق و ستونش بر قبول مطالبات به حقشان.
متاسفانه من هم یکهفته ای برای کار آموزی به آزمایشگاه برگشتم. تنها دلخوشی ام مرد مهربانی است که با صبوری روند کار دستگاه را نشانم می دهد و هر انگشتش "طلا". دیروز بهش گفتم برویم نهار، گفت زن و بچه دارم. هر دو خیلی خندیدیم. با بودن دو تحت ستم، هر دو اعتماد بنفس می گیریم. دیروز گفت: دختر جان اگر هر مشکلی بود خبرم کن. راستش اگر یکروز بیمار شود کارها می خوابند. انگار با ماشین ها یکی شده و هر روز نبض شان را می گیرد.
روز اعتصاب بزرگ من در کنارتان خواهم بود، اگرچه از جنسی دیگر!
برای فردایی که رقابت را به هارمونی تبدیل کنیم.
روزی که دیگر نیازی به روز زن نباشد...
اگر در روز کارگر یقه سفیدی دیدید از جنس زن، راه گم نکرده!
عشق است که به خیابان کشیده اش. اعتمادی بی شبهه که بدون شما هیچ چرخی نمیگردد.
پس چرخ زندگی را بچرخانیم.
به کوری چشم روسا!
دیروز مثل دو رفیق کوتاه قهوه ای نوشیدیم. بهش گفتم اول ماه مه چکار می کند؟ گفت شاید بیاید آبجویی بنوشد. گفتم اگر زنت را بیاوری همزمان دو روز را جشن گرفته ای!
گفت خانم من از صحبتهای روسای اتحادیه خسته می شود اما دخترم شاید بیاید!
گلهای میخک بروی یقه ها، باری دیگر در انتظار اهتزاز پرچم سرخند:)
پرچم های سیاه اگرچه فرمان اعتصاب میدهند!
اما گویا هنوز زود است و غنچه ها نشکفتند، بذرها هنوز زیر خاکند و نسلی قرار است بپا خیزد از خاک، که زیر هیچ بیرقی نخواهد رفت و رنگش هنوز معلوم نیست.
شاید صورتی باشد؟
اگر سرخ و سیاه و بنفش را قاطی کنیم؟
باید از دخترکش که با پدر همگام شده پرسید!
اول ماه مه باری دیگر اندیشه ای نو خواهد رویاند مثل میخکهای رنگارنگش.
تا همه ی مردمان دستهای سختکار را بفشارند به قدردانی که بر همین سفره هاست که دخترکان قوت گرفتند تا هرگز از یاد نبرند تلاش برای رهایی را...
من نیز اگرچه خود اسیر سیستم اما نبضم تند تر خواهد زد به وقت حضورتان که شما نیز از مطالباتتان کوتاه نخواهید آمد مثل سرِ سختِ ما.

دستتان را پیشاپیش به عشق و رفاقت می فشارم و در انتظار گامهای همگام رژه ی حضورتان و فتح خیابان که شاید روزی فتح جهان شود؟
با آرزوی زنده ماندن برای دیدن اعتصابی بزرگ بر علیه کار...
شما همیشه با من هستید هر روز که دستی پیچی را میبندد و هر روز که به افق رهایی می اندیشم....
همیشه سرافراز ید در قلب من

ناشناس گفت...

سلام روزا جان انارشیسم از زمان کودکی در وجودم بوده . حرف زور را قبول نمیکردم و کتک میخودم از مادرم برادرام وحتی معلم و مدیر مدرسه ان هم صبح زود توی حیاط مدرسه سر صف که جلوی تمام محصلین . به همین خاطر از مدرسه بدم میامد.
ان زمان یکسال گوشت نخوردم مثل یک اناریست واقعی ولی با خواهش تمنای پدرم که هیچوقت دستش بروی من بلند نسده بود دوباره شروع به حیوان بودن برگشتم .شما رفیق خوب من و رفقای انارشسم دیگر مخصوصأ شما انارشسم را برام اموختید.ان زمان که تو اتاق پالتاکی شما میامدم واققعاً مغزم سوت میکشید از حرفهای ان کمونیستهای قلابی ..شما به دادم رسیدید ازتون متشکرم.
دنیای قشنگی داریم ولی چه فایده که این انسانهای انسان نما ان را هرروز نابود و حیوانات و انسانهای بی گناه مخصوصاً بچه ها را قتل و عام میکونند برای منافع و شکم گند ید شان.انگار حیواات برای پرکردن شکم آنها به دنیا امدن.واقعاً چه دنیای خواهد شد وقتی انسانهای زحمتکش یا کارگران انارشست را دروجود خود پرورش دهند و به مرحله ی اجرا در آورند.هر جا که میرسم علامت اناشیست میکشم که زحمتکشاان فراموش نکنند انارشیسم را .روزا جان پیروز باشید.
بهروز سرفراز

Rosa گفت...

از مدرسه بدم میامد.

رزا: بهروز جان مدرسه هنوز و کماکان منفوره! الان زنگ زدم با منت و التماس برای گواهی پزشک تا کودک یکهفته خانه بماند مدرسه کماکان اجباریه:(
تازه او مدرسه ی دولتی نمیره... بیچاره بچه ها...
اگر عمری باشد و دستانی بهم دهیم، باید راستش از همان مدرسه شروع کرد. لوییزه میشل-اما گلدمن و بسیاری دیگر هم ابتدا به مدرسه پرداختند که بعد از خانواده، محل سیبزمینی کردن و فرمانبر ساختنه. فیلمی که فرستادید را دیشب دیدم. هم لینک زیر که اما گلدمن اولین مدارس را به سبک فرانسیسکو فره پایه ریزی و در همان مجله ی «مادر زمین» در موردش نوشته:

https://libcom.org/library/chapter-6-francisco-ferrer-modern-school

خوب متاسفانه فرانسیسکو فره را 1909 به دار کشیدند و اگر کلیسا قدرت قبلی اش را در قرون وسطی داشت به آتشش می انداخت.
Viva la Escuela Moderna!

https://en.wikipedia.org/wiki/Francisco_Ferrer_Guardia

اغلب اندیشه هایش را مارکسیستهایی مثل( پائولو فریره)، از آن خود کردند و گویا مدارسی و متدی هم در مورد پداگوژی برای رهایی اش جایزه گرفته! از ویکیپدیا:
در دههٔ ۷۰ میلادی، فریره دیده‌بانِ آموزشِ مجمع جهانی کلیساها در ژنو بود.
فریره در سال ۱۹۸۰ بعد از ۱۵ سال تبعید به برزیل بازگشت، عضو حزب کارگران برزیل شد و پروژهٔ سوادآموزی حزب را به مدت ۶ سال راهبری کرد. در سال ۱۹۸۸ که حزب کارگران کرسی شهرداری سائو پائولو را به دست آورد، فریره را به عنوان مسؤول آموزش سائوپائولو انتخاب کردند...

رزا: مهم البته این است که به هر اسمی، مدارس جدید پایه ریزی شود.اگرچه سنگ اول این اندیشه را 1909 فره-آنارشیستی با جان خود پرداخت.
متاسفانه احتمالن کودکانِ کودکان ما نیز مجبور به گذراندن بخشی از زندگی شان در همین مدارس دولتی آدمخوار خواهند شد، اگر فکری نشود.

در مورد آنارشی بهروز جان، بسیاری انسانها غریزه ی مقاومت در برابر سلطه را دارند و برخی آنرا در تمام عمر نیز حفظ می کنند و ما تنها به آن اسم دادیم (آنارشی) و ما تنها به شما گوش کردیم و گفتیم: رفیق آنارشیستی!
اینکه بدنتان بدون گوشت مردار زنده ماند و تمام احساسات انسانی تان بیدار شد، کار کسی نبود. شما فقط زمانی یافتید که در کنار ما به صدای کودکی تان مجال دهید. شما به بذر آنارشی درونتان آب دادید و درختش کردید. امیدوارم اطرافیانتان نیز مثل من دریابند چه شکوهمند و سرافرازید ، آنگونه که برای من میدرخشید مثل خورشید.

در آلمان شرقی که بودم، کودک روزی یک سمبل آنارشی نشانم داد: این چیه؟
بهش گفتم یک نفر علیه هیتلر کشیده!
در شرایط زندگی میان کله پوستی های فاشیست هیتلری، دخترک شب را راحت خوابید. بهش گفتم ما زیادیم :)
وقتی خواندم که شما نیز علامت میزنید مثل من، یاد آنشب و خواب آسوده ی دخترکم افتادم.
رفیق جان
باشد که دنیایی نو بنا کنیم...
دستان را از دور فشرده سرم بروی قلب بزرگتان...
تا زمانی که بزند قلب من نیز با ریتم شما...
هر کدام رفتیم، آن دیگری بلندتر خواهد زد
برای کودکان فردا...


ناشناس گفت...

سلام بهروز عزیزم خوبید امید است که خوب سرحال و سر فراز باشی انسانی مثل شما در پراتیک و عمل اجتماعی نمی تواند بی احساس و بی عاطفه باشد، همانطور که گفتید دقیقاً درونت علیه ناملایمات زندگی کرنش و همواره طرفداران زحمتکش ها بوده وعمل اجتماعی تو توسطِ همکاران تو همین راه را نشان می‌دهد ، خیلی خوشحال شدم که بعد از مدتی صدای نازت که همان حالت نوشتاری دارد را حسابی حس کردم

ناشناس گفت...

من چیزی را فراموش کردم
که من باید به ان اشاره کنم
بهروز جان من فمنیست انارشیسم نیستیم

من شوراي انارشیسم هستم
اما خیلی‌ چیزهایی از روزا جان یاد گرفتم

که همیشه در کنار من خواهد ماند
با اینکه از نظر فکری با هم فاصله دارم

اما یکی از بهترین رفقای من است که به این رفقات
افتخار میکنم قربان شما حیدر

Rosa گفت...

سلام حیدر جان
دل به دل راه دارد:)
سالی پر از آتونومی برای همه آرزو می کنم.
با عشق
و با همبستگی